تعاون چیست ؟؟؟
تعاون
به زبان ساده یعنی «همکاری » . هنگامی که فردی
نتواند به تنهایی یک کار یا فعالیت زندگی را انجام دهد راه درست آن
است
که از دیگران کمک بگیرد تا آن کار را به صورت دسته جمعی و با همکاری یکدیگر
انجام
دهند . این شیوه انجام کار را« تعاون» می گوئیم .
می
دانیم که همه مردم در زندگی خود یا مشکلات زیادی روبرو می
شوند ، برای حل همه این مشکلات هیچ فردی دارای
توانایی و امکانات مناسب و کافی نیست ، بنابراین ، برای داشتن زندگی بهتر ،
باید
مردم دست به دست هم بدهند و با مشورت همدیگر ، مشکلات را حل کنند .
«تعاون»
یکی از راههای شناخته شده برای حل مشکلات زندگی است ، زیرا با کارکردن
گروهی
و مشورت ، مشکلات و مسائل انسان راحت تر حل خواهد شد .
با
«تعاون» همه مردم به هم کمک می کنند ، با همدیگر
فکر می کنند و در غم و شادی هم شریک هستند .
براساس
دستورات دین مبین اسلام در حال حاضر نظام جمهوری اسلامی ایران تعاون را
به
عنوان یک راه اساسی برای رسیدن به رفاه و عدالت اجتماعی و توسعه کشور به مردم
پیشنهاد
می کند
جهت انجامباید سرمایههای کوچک، دانش و خلاقیت کارشناسان و دانشآموختگان نسل جوان را در افزایش ظرفیت بخش تعاون به کار گرفت.
بخش تعاون به عنوان بخش مؤثر در اقتصاد به زیرساختهای محکم و ایجاد باورمندی در جامعه و فرهنگ عمومینیاز دارد که به نظر میرسد این مسئله چون به منافع اجتماعی مربوط میشود هم به تقویت روح تعاون و هم به ایدههای کارآفرینی و خلاق نیازمند است. ما باید زمینههای اساسی این موضوع را در کشور فراهم کنیم تا ظرفیتی را که در انتهای برنامه پنجم در رساندن 25 درصد سهم تعاونی مشخص شده را به نتیجه برسانیم.
تعاون یک رکن مهم اقتصاد ایران بوده واین موضوع در قانون اساسی ذکر شده است کارکرد حقوقی و قانونی بخش تعاون و ظرفیت اجتماعی ملت ایران و روحیه مردم اقتضا میکند که یک سازماندهی و موضع اجرایی قوی در رساندن این ظرفیت وجود داشته باشد تا بتواند این کارکرد را در جامعه به اثبات رساند. بنابراین تقویت بخش تعاون ضرورت دارد.
معنی لغوی تعاون :
اصل و ریشه تعاون از نظر اشتقاق کلمه از باب تفاعل و در زبان عربی از ابواب ثلاثی مزید است و مصدر آن عون (جمع آن اعوان به معنای یاران) می باشد که به معنی پشتیبانی در کار است و کلمه تعاون در معانی چون : ‹‹ یاری نمودن ، انجام عمل متقابل ، با هم مهربانی کردن ، همکاری ، کمک کردن به یکدیگر ، کار مشترک ، ترکیبی از خود یاری و کمک متقابل و بالاخره همیاری استعمال می شود که از مجموع این معانی استنباط می شود که بهترین منظور از تعاون کارگروهی و همکاری است ››
تعریف شرکت تعاونــی :
صاحب نظران در امر تعاونی تعاریف مختلفی ارائه نموده اند که بر اساس آخرین بازنگری اتحادیه بین المللی تعاون ( در کنگره سال 1995 منچسر ) چنین تعریف شده است: ‹‹ تعاونی ، اجتماع مستقل اشخاص است که بمنظور تأمین نیازها و اهداف مشترک اقتصادی ، اجتماعی ، و فرهنگی خود ، از طریق اداره و نظارت دموکراتیک مؤسسه ای با مالکیت مشاع ، با همدیگر به نحوه اختیاری توافق نموده اند ››
ارزشها در تعاونی :
‹‹ ساختار شرکتهای تعاونی بر ارزشهایی چون خودیاری ، دموکراسی ، برابری ، عدالت و همبستگی بنا شده است . اعضای تعاونی به ارزشهای اخلاقی نظیر صداقت ، آزاد اندیشی، مسئولیت پذیری و احترام رأی پای بند می باشند
تعاون از نظر بزرگان :
حضرت امام خمینی(ره):
برای ترقی و تعالی کشور به روح تعاون ادامه دهید.
مقام معظم رهبری:
تعاون چشمه جوشان
اشتغال است. یکی از چیزهایی که می تواند جلوی بی عدالتی را به شکل منطقی و اصولی
سد کند همین کار تعاونی است.من به تعاون اعتقاد دارم.
شهید مظلوم آیت ا... دکتر بهشتی:
تعاونیها را در جهت رفاه حال محرومان جامعه گسترش دهیم.
.
دو کارگر قدیمی بودند که سالها در معادن مشغول به کار بودند. آنها با آنکه
مدت زیادی در معادن کار می کردند هیچ پیشرفتی نداشتند و فقط کارگر بودند.
با آنکه آنها در استخراج برخی از بزرگترین معادن جواهر زمان خود، همکاری
کرده بودند، اما زندگی آنها تفاوت چندانی نکرده بود. این دو کارگر فقیر و
ساده، زمانی که در زمستان ۱۸۷۲ با خبر پیدا شدن یک معدن بزرگ الماس به شهر
برگشتند، هیچکس باور نمیکرد این خبر واقعیت داشته باشد.
یک
سرمایهدار معروف آمریکایی، بلافاصله از لندن به آمریکا بازگشت. او به سراغ
مهمترین جواهرشناس نیویورک رفت و با شنیدن نظر او مطمئن شد که الماسهای
پیدا شده، اصل و ارزشمند هستند.
اما این ثروتمند آن زمان آمریکا، آنقدر
ساده لوح نبود که به سادگی فریب بخورد. او باید همه چیز را به خوبی آزمایش
میکرد. به همین دلیل از یکی از متخصصان خواست تا آن معدن را ارزیابی کند.
دو کارگر به راحتی حاضر نبودند برنامه بازدید را که قبلا هم انجام شده
بود، تکرار کنند. آنها فکر میکردند که سرمایهدار در پی پیدا کردن آدرس
معدن و تصاحب آن است. سرمایهدار برای اثبات حسننیتاش صدهزار دلار نزد
آنها به امانت گذاشت. متخصص معرفی شده از سوی سرمایهدار از دورترین و
پیچیدهترین مسیر به معدن برده شد و هشت روز تمام در محل معدن اقامت کرد.
فریادهای «این الماسها واقعی هستند» بعد از این هشت روز بلند شد. متخصص به
سرعت به نیویورک بازگشت و گفت: «اگر کارگر و ماشینآلات مناسب در اختیار
داشته باشید این معدن ماهیانه یک میلیوندلار الماس خواهد داشت.»
سرمایهدار به سرعت چند تن از بزرگترین سرمایهداران وقت را خبر کرد.
همگی در نیویورک جمع شدند و منتظر شدند تا با یابندگان معدن به مذاکره
بنشینند.
یابندگان که تا آن زمان به نیویورک نیامده بودند، با لباسهای
کهنه و کتهای تنگ وارد شهر شدند. با اینکه از ساعت شروع جلسه گذشته بود،
با هیجان مغازههای نیویورک را بازدید میکردند. اما این تاخیر فرصت خوبی
بود تا سرمایهدارها، در مورد نحوه مذاکره با این کارگران خوشاقبال به
توافق برسند. همه به نتیجه رسیدند که شریک کردن آنها در سود اشتباه است.
بهتر است امتیاز معدن را از آنها بخرند. به محض شروع جلسه با هدف کسب
امتیازات بیشتر، سعی کردند در کیفیت الماسها شبهه ایجاد کنند. اما این کار
دو کارگر را عصبانی کرد و نزدیک بود که جلسه را به حالت قهر ترک کنند. به
هر زحمتی بود، دوباره آنها را بر سر میز آوردند. پس از بحثهای طولانی،
توانستند آنها را قانع کنند که کل امتیاز معدن را به هفتصدهزار دلار از
آنها بخرند. آن موقع هفتصدهزار دلار پول زیادی بود. آن دو کارگر سادهلوح،
وقتی از جلسه بیرون آمدند از خوشحالی فریاد کشیدند. سرمایهگذاران معدنی را
که میتوانستند ماهانه یک میلیون دلار از آن الماس استخراج کنند با 700
هزار دلار خریده بودند. پروژه استخراج معدن به سرعت کلید خورد و
سرمایهگذاران بهترین ماشینآلات آنروز را خریدند، اما هیچ الماسی در معدن
پیدا نشد. آخرین دانههای الماس، همانها بود که در زمان ارزیابی پیدا
کرده بودند.
این دو کارگر پس از سالها کارگری در معدن، تفاوت معدن
واقعی و مصنوعی را به خوبی میدانستند. در حالی که دیگران فکر میکردند این
دو فقط کارگرانی ساده هستند که پس از سالها کار در معادن هیچ چیزی
نمیدانند. به همین دلیل توانستند با 12 هزار دلاری که حاصل یک عمر
تلاششان بود چند قطعه الماس بخرند و در خاک به گونهای جاسازی کنند که یک
معدن واقعی به نظر بیاید. دفعه دوم هم، اگر بیعانه یکصدهزار دلاری سرمایه
گذار نبود، نمیتوانستند الماس بیشتری بخرند و آبرویشان را حفظ کنند.
آنها
وقتی به نیویورک میآمدند میدانستند که نباید زرنگ و باهوش جلوه کنند.
این بود که لباسهای کهنه پوشیدند، مثل انسانهای شهر ندیده، از دیدن هر
صحنهای متعجب شدند و وقتی روبهروی گروه سرمایهدارها قرار گرفتند، این
اطمینان را در آنها ایجاد کردند که با دو احمق روبهرو هستند. حاصل این
رفتار، موفقیت آنها در فریب دادن قانونی طرف مقابل بود. آنها طبق قرارداد
هیچ جرمی مرتکب نشده بودند. معدنی پیدا شده بود، کارشناسان آن را ارزیابی
کرده و امتیاز معدن بهصورت کاملا قانونی معامله شده بود! احساس «اینکه
دیگری، تیزهوشتر و فهمیدهتر از من است» برای هیچ انسانی (حتی نادانترین
انسانها) قابل تحمل نیست.
به محض مواجهه با یک انسان برتر، خود به خود
شروع به توجیه کردن میکنیم: «او فقط چند کتاب را حفظ کرده» یا «من هم اگر
در آن همه ثروت غوطه میخوردم، این چیزها را آموخته بودم» یا «موفقیتاش
حاصل تصادف و شانس است. چیزی که من همیشه کم داشتهام». این پدیده، چیز
تازهای نیست و ریشه در روند تکامل انسانها دارد. تنازع برای بقا،
میلیونها سال پیش آغاز شد و هنوز نیز ادامه دارد. در گذشته، نزاع و جنگ بر
سر قدرت فیزیکی بود و امروز، تنارع برای بقا در میان انسانها بر مدار
قدرت و نبوغ فکری میگردد. انسانها، وقتی با کسی مواجه میشوند که از نظر
توانایی و استعداد فکری بالاتر از آنهاست، او را برای خود یک تهدید
میبینند. شاید او را تحسین کنند. شاید از او تعریف کنند. اما این تنها به
آن خاطر است که هنوز فرصتی برای انتقام دست نداده است. در نخستین فرصت،
تمام توان خود را برای زمین زدن او به کار خواهند گرفت. پس بدان که انسان
تیزهوش و فهمیده، هیچوقت مورد اعتماد انسانهای متوسط و معمولی قرار
نخواهد گرفت. به نظر میرسد که هیچکس دوست ندارد احمقتر از ما به نظر
برسد. به همین دلیل در بسیاری از مذاکرهها، برندگان مذاکره کسانی هستند که
طرف مقابلشان، فکر میکند بیشتر از آنها میداند و میفهمد. مهم نیست که
بگویند او سادهدل است. در مذاکره نباید کسی در پی گرفتن تایید از طرف
مقابل باشد. در مذاکره آنچه اهمیت دارد نتیجه آن است. اگر طرف مقابل
دانایی شما را تایید کند اما شما در این مذاکره نتیجه نگیرید شکست
خوردهاید. یادمان نرود در مقایسه با تعریف رقیب یا طرف مقابل، نتیجه
مذاکره میتواند عیار مناسبتری از ارزیابی تواناییهای ما باشد. بنابراین
در یک فضای مذاکره همیشه این نکات را به خاطر داشته باشید:
خود را در هیچ مذاکرهای داناتر از طرف مقابل ندانید.
طرف مذاکره خود را دست کم نگیرید.
و بالاخره؛
«فریب
احمقها را نخورید شاید احمقترین آدمی که با او روبهرو شدهاید
زیرکترین فرد باشد که با تظاهر به حماقت میخواهد امتیاز بگیرد.»
کارگران
معادن را یادتان باشد؛ آنها گرچه ارتقا پیدا نکرده بودند اما با تجربهای
که به دست آورده بودند بهراحتی توانستند سرمایهداران بزرگ را بفریبند.
منبع: دنیای اقتصاد